اد از راه آمدابر باخود آوردآسملن را با ابرذرّه ذرّه پر کردچادرش را دنیا برسرخود پوشیدگُم شد آن بالاها نورِگرم خورشید برق زد ، رعد آمدمثل شیری غریدابرها ترسیدندباز باران باریدخاک ، آرام آرام آبِ باران را خورد باد آمد ، هو هوابر را با خود برد بازهم پیدا شد خنده های خورشیدآسمان آبی شد باز هم گل خندید !, ...ادامه مطلب